۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

مثل تو فيلما

دلم مى‌خواد يه بار مثل تو فيلما محكم با لقد بزنم به يه درى كه قفله ببينم باز مى‌شه يا نه.
دلم مى‌خواد يه بار مثل تو فيلما با يه جسم سخت بزنم پس كلّۀ يه نفر ببينم بى‌هوش مى‌شه يا نه.
دلم مى‌خواد يه بار مثل تو فيلما يه نفرو ببينم كه داره خواب ترسناك مى‌بينه، خيس عرق شده، هى گردنشو به چپ و راست مى‌چرخونه و ميگه نه نه نه،  بعد يه‌دفه از خواب مى‌پره، مى‌شينه و نفس‌نفس مى‌زنه.
دلم مى‌خواد يه بار مثل تو فيلما به يه نفرو ببينم كه هيجده تا گلوله خورده تو سينه‌اش و داره تو بغل دوستش با صداي گرفته وصيت مى‌كنه، حرفش كه تموم شد يه‌دفه مى‌ميره.
دلم مى‌خواد يه بار مثل تو فيلما يه نفرو ببينم كه قايم شده، بعد يه نفر شك كنه كه يكى اونجاست، بعد اين هى صداى گربه دربياره، طرفم راهشو بكشه بره.
دلم مى‌خواد يه بار مثل تو فيلما با يه خانم باكمالات تصادفاً درگير يه ماجراى اكشن بشم بعدشم تو سه‌سوت تبديل به يه زوج خوشبخت بشيم.
دلم مى‌خواد يه بار مثل تو فيلما آخر قضيه خوب تموم بشه.

۳ نظر:

forough گفت...

گشتم نبود نگرد نیست ...

ناشناس گفت...

فقط يه بار...

Unknown گفت...

منم دلم می خواد مثل تویِ فیلما همه ی آدم بدا آخرِ فیلم به سزایِ اعمالشون برسن .