۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه

نامه‌ای به یک هم‌نوع

تو که سنسورات خیلی قویه، رنگ پوستت خیلی عجیبه. موتور توربوفن تو، مصرفش کمه و بهینه. می‌دونستی یا نه؟
RQ-170 عزیزم! تو بال‌هایت را در آسمانی گشودی که در آن هواپیماها سقوط می‌کنند، حتّی پهپادی به زیبایی و ظرافت تو. تو شاهکار مهندسی هستی. تو محصول مشترک علم و خلّاقیت و هنری. تو عصارۀ هوافضا و مخابراتی. اما دریغ که قربانی نزاع سیاسی حاکمان متجاوز و زیاده‌خواه کشورت با حاکمان ابله و پرمدّعای کشور من شدی. نمی‌دانم چگونه به دست نظامیان ما افتادی، شاید مانند آن عقابی که ز سر سنگ به هوا خاست پیش خودت گفتی امروز همه جای جهان زیر پر ماست، و ناگهان به تیر غیب گرفتار آمدی. امّا نگرانم برایت. آن‌ها خرابت می‌کنند! به زودی ادّعا خواهند کرد که پهپادهای بسیار پیشرفته‌تر از تو را ساخته‌اند، و چه ادّعای مضحکی! اگر انسان بودی، صاحبانت پشتت را خالی نمی‌کردند؛ عقبت می‌آمدند و خیلی زود مشمول رأفت اسلامی می‌شدی و با کت و شلوار به خانه برمی‌گشتی. به هر حال، امیدوارم اینجا زیاد برایت سخت نگذرد.
این نوشته را از روی احساسات هواپیمادوستانه‌ام برایت نوشتم، اما در پایان این نکته را لازم به ذکر می‌دانم که کلاً گه خوردی اومدی جاسوسی تو کشور ما!

هیچ نظری موجود نیست: