قشر جوان بخش عمدهای از جمعيت جامعۀ ما رو تشكيل ميده. هر روز در رسانهها میشنويم و میخوانيم كه جوانان ما فلان جوانان ما بهمان. جوانان آيندهسازان مملكتند، مشكلات جوانان چنين و چنان... اما آيا براستی مسئولين و مردم جوانان را بهخوبی میشناسند تا برای آنها برنامهريزی كنند؟
بنده قصد دارم در اين نوشتار جوانان برومند مملكتمونو به طريق كاملاً علمی و دقيق دستهبندی و نيازهای هر دسته رو معرفی كنم. شايد اين تحليل جامع بتونه به مسئولان ذیربط و بیربط در تشخيص راهكارهای برونرفت از وضع فعلی جوانان اين مرزوبوم كمك كنه. البته اين دستهبندی به پسرا مربوط ميشه. دخترا زياد مهم نيستن. شايد دستهبندی اونا رو هم بعداً گفتم.
دستۀ اول: اولين دسته دانشجوها هستن. گروهی كه بوی اندماغ فيل ميدن. معمولاً به سرووضعشون ميرسن، از بالای شهر يا پايين شهر يا از هر كورهدهاتی كه اومده باشن، ادعاشون ماتحت خرو پاره ميكنه. به همه چيز كار دارن. سياست، هنر، ادبيات، فوتبال و غيره و ذلك. اولين نياز اين دسته نمره است. جونشونو ميدن برای نمره و اگه بهشون نرسه دست به كارای غيراخلاقی ميزنن. دوميش همكلاسی از نوع دافه اونم به تعدادی كه به هر نفر لااقل يكی يه دونه برسه. اگه جداشون كنی دچار پوچی ميشن. سوميشم اينترنت پرسرعت جهت چت كردنه. نكتۀ جالب در باب اين دسته اينه كه بهلحاظ فيزيولوژيكی از احتياجات طبيعی آدميزاد منجمله غذا و خواب بينياز هستن.
دستۀ دوم: جوان رعنايی رو تصور كنيد، با شلوار پارچهای مشكی گشاد چيندار، پيرهن گلگلی با زمينۀ مشكی، كاپشن چرمي مشكی (از اينا كه پايينش كش داره و ميچسبه به بدن)، پشت موی بلند، جلوی موی فوكلی و سبيل نازك كه يه زنجير رو داره ميچرخونه و يه لُنگ دور مچش پيچيده. از اين موجودات حتماً ديديد. بعضيا فكر ميكنن فقط تو پايين شهر از اينا هست، اما اشتباه ميكنن؛ در هر نقطۀ ايران كه فكرشو بكنی از اينا پيدا ميشه. معمولاً سر چهارراه روی تَرك موتور قراضهشون (عمود بر راستاي موتور) ميشينن و به يه نقطه خيره ميشن. راستای نگاهشونو كه دنبال كنی قطعاً به يه جنس مؤنث ميرسی. اين گروه كلاً از عصر ارتباطات، سياست و جريانات روز بيخبرن. نيازهای اوليهشون شامل كفتر، نوار داود مقامی و جواد يساری و فيلم بهروز وثوقی ميشه.
دستۀ سوم: عدهای بين اين دسته و دستۀ دوم تفاوت قائل نميشن. اما بررسی علائق و نيازهای اين دو دسته حاكی از تفاوت فيمابين اونهاست. اعضای دستۀ سوم معمولاً كاپشن سفيد و آبی، شلوار ششجيب يا جين روشن با كمربندی به پهنای نيممتر و كتونی سفيد بهغايت داغون میپوشن، يقهشون تا بالای نافشون بازه و كلاه لبهدار سرشون ميذارن. بهعلاوه، حتماى يه زنجير دورگردنشون، يه آدامس تو دهنشون و يه سيگار تو دستشون هست و موهاشونم گويی سگ ليسيده. اگر استاديوم فوتبال رفتهباشيد، 99% آدما از اينا هستن. نيازهای حياتی اين دسته موتور كراس جهت تكچرخ زدن تو خيابون، دختر مناسب جهت تيكه انداختن، رفيق جهت فحشهای ناموسی و بهونه جهت دعوا و چاقوكشی است.
دستۀ چهارم: مشاهدۀ چهرۀ پاك اين جوانان خوشسيما بهجت و سرور رو براي برای هر بينندهای به ارمغان مياره. چهرهای متبسم و نورانی مزين به محاسن به ميزان كافی، با موهای شانه كرده به بغل، پيرهن آستينبلند سفيد كه دكمۀ آستينها و يقهاش (دكمۀ تقوا) بسته است، ادعيهای داخل جيبش موجوده و روی شلواری پارچهای قرار میگيره و همچنين تسبيحی در دست و اغلب شكمی برآمده، از نشانههای اين گروهه. اصلاً مهم نيست كه چه سطحی از تحصيلات داشتهباشن، چون از مغز همهشون يه سيم مستقيماً وصل ميشه به دهان مقام معظم رهبری (مدظلهالعالي). حُسن مهم اين گروه اينه كه بيشتر از اينكه اينا به مسئولين نياز داشتهباشن، مسئولين خصوصاً در مواقع بحرانی به اينا نياز دارن.
دستۀ پنجم: اعضای اين دسته بهتدريج دارن حوزۀ نفوذشونو از بالای شهر به ساير نقاط گسترش ميدن. برای اينكه شناساييشون كنيد كافيه كه از ديدن لباساشون خندهتون بگيره. بهعلاوه، معمولاً ضريب هوشي پايينی دارن، موهاشون بلند و آغشته به انواع مايعاته و همۀ خلاقيتشونو در ساختن ريش و سبيلی صرف ميكنن كه شمای بيننده تا حالا نديدهباشين. اين دسته از ساير دستهها نيازمندتر هستن؛ مثلاً وقتي ماشينشون پرشيا باشه به زانتيا احتياج دارن و وقتي زانتيا داشتهباشن محتاج ماكسيما هستن. اما نيازهای اين دسته رو بهجای مسئولين باباشون برآورده ميكنه. البته از همين امكانات اندك بهخوبی استفاده ميكنن، مثلاً برای خوشحال كردن دوستدختراشون و سگشون تو خيابون تيكآف و لايی ميكشن. معمولاً هم تو انتخاب سگ خوشسليقهتر از انتخاب دوستدختر هستن.
نتيجهگيری: پيشنهاد من اينه كه مسئولين در راستای نهضت خدمترسانی و پاسخگويی به جوانان، همۀ جوانان رو بريزن تو دريا. اين راهكار كاملاً يه نوآوريه كه به شكوفايی میانجامه، چرا كه الگوی مصرف غذای ماهیها رو اصلاح ميكنه و جمعيت ماهیها زياد ميشه و برادرانمون در روسيه و كشورهای حاشيۀ خليج فارس حالشو میبرن.
۵ نظر:
مولانا. سلام . بسي لذت برديم . تشكر
پس چرا وقتی این دسته بندی رو به استادمون گفتم و گفتم شما هم جزء دسته ی اولید ناراحت شد؟
Your remarks about categorizing different groups of boys are absolutely right and justified. In fact, what you are trying to say is that none of them constitute a good or at least a suitable category; All of the boys should be thrown at sea…poor fishes. But what is of high and great importance are the girls that YOU DO NOT DESERVE TO WRITE ABOUT THEM
خیلی جالب بود
دمت گرم پسر! عجب قلم (کیبورد) رسا و سلیسی داری.
ارسال یک نظر