۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

مصیبة ما اعظمها

از وقتی که با استناد به قانون جرائم رایانه‌ای دسترسی به تارنمای من امکان‌پذیر نمی‌باشه، ترس تو همۀ وجودم رخنه کرده و مو به تنم سیخ شده. یعنی راستی راستی حالا من یه مجرمم؟ وای خدای من! چه کابوسی! نکنه شب بریزن تو خونه بندازنم تو گونی ببرنم؟ نبرنم کهریزک؟! دیگه نه شبا خواب دارم نه روزا خوراک؛ بجاش روزا می‌خوابم شبا غذا می‌خورم. کاش اینهمه مطالب غیراخلاقی و زشت و ناپسند نمی‌نوشتم و جوونا رو به انحراف و انحطاط نمیکشیدم. کاش! ولی دیگه دیر شده.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.
برو تو بلاگ اسپاتت آدرستو خيلي راحت عوض كن تا از فيلتر در بياي ما هم كه دنبال كننت هستيم پيدات مي‌كنيم. بعد از يه مدت فيلتر وبلاگت خود به خود حذف ميشه چون آدرست عوض شده و فيلترينگ روي هيچ چيزي نيست. اونوقت دوباره برگرد به آدرس اولت.

Medusa گفت...

خدا کهریزک رو سر سگ جماعت نیاره والا

ناشناس گفت...

الان تازه اول معروفیتته! جون میده واسه رپر شدن

مجی گفت...

کهریزک که خوبه، میبرنت مسجد، میفهمی، مسجد!

پ.ن. وبلاگ با حالی داری، به من هم سر بزن، خوشحال میشم